نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





خیانت؟؟؟


خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ...

خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !

خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ...

خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد!


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 20:52 | |







خدا یا جز تو؟؟؟

 

روی زمین بودم و داشتم یه تیکه هایی رو از رو زمین

جمع می کردم ...

بهم گفت : کمک می خوای؟

گفتم : نه

گفت: خسته میشی خب بذار کمکت کنم

گفتم : نه ، خودم جمع می کنم

گفت : حالا تیکه های چی هست

بدجوری شکسته مشخص نیست چیه ؟

نگاه معنی داری کردم و گفتمقلبم ..

این تیکه های قلب منه که شکسته . خودم باید جمعش کنم !

بعدش گفتم : می دونی چیه رفیق، آدما این دوره زمونه دل داری

بلد نیستن، وقتی می خوای یه دل پاک

و بی ریا رو به دستشون بسپری هنوز تو دستشون نگرفته

میندازنش زمین و می شکوننش ...

میخوام تیکه هاش رو بسپرم به دست صاحب اصلیش الله

اون دل داری خوب بلده و فقط از اون کمک می خوام

میخوام بدم بهش بلکه این قلب شکسته خوب شه

آخه می دونی خودش گفته قلبهای شکسته رو خیلی دوست داره

اینو گفتم و تیکه های شکسته رو جمع کردم و یواش یواش ازش دور شدم...

و من توی این فکر که چرا ما آدما دل داری بلد نیستیم

دنبالم اومدو... ...

به هم گفت: چرا دلت رو می سپری دست هر کسی ؟!!!

انگاری فهمید که تو دلم چی می گذره ...

برگشتم و گفتم : رفیق ، دلم رو به دست هر کسی نسپردم...

او برای من هر کسی نبود من برای او هر کسی بودم !!!

اینوگفتم و این بار رفتم سمت دریا ...

روبه رویش ایستادم . آن لحظه بود که یادم به صاحب اصلی قلب شکسته ام افتاد

خودم را به اوسپردم وبا او

چنین گفتم:

خدایا  جز تو پناه و یاوری ندارم تنهای تنهام



[+] نوشته شده توسط Mohsen در 19:6 | |







خدایا؟

 

خدایا

 

 

هرکس به یادم هست به یادش باش

 

 

اگر کنارم نیست، کنارش باش

 

 

اگر تنهاست پناهش باش

 

و اگر غم دارد غمخوارش باش


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 18:42 | |







چقدر دوریم؟


کوچه‌های قدیمی را باریک می‌ساختند،


تا آدم‌ها به هم نزدیکتر شوند


حتی در یک گذر؛


اما،ما انسانها اکنون چقدر از هم دوریم



[+] نوشته شده توسط Mohsen در 18:15 | |







باید؟؟؟



 

باید فراموشت کنم، چندیست تمرین میکنم، من میتوانم میشود، آرام تلقین میکنم

 


 

کم کم زیادم میبری، کم کم زیادم میروی، این روزگار و رسم اوست

 


این جمله را با تلخیش صد بار تمرین میکنم


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 17:2 | |







کوچ کردن!!!؟


 

تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند

 


گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن میکنند

 

عاشق که شدی کوچ میکنند!

 


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 2:25 | |







دیدی...؟


ديدي اي حافظ كه كنعان دلم بيمار شد

 


عاقبت با اشك غم كوه اميدم كاه شد

 


گفته بودي يوسف گمگشته باز آيد ولي


يوسف من تا قيامت همنشين چاه شد!


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 23:42 | |







راه بی پایان..؟

 


 


 

داشتم می رفتم که با همه چیز خداحافظی کنم داشتم می رفتم تا از این دنیا

با تمام نیرنگ ها بدی ها و پستی هایش فرار کنم
گمان نمی کردم چشمی در جستجوی من باشد در راهی بودم که از

انتهایش خبر نداشتم و هر چه بیشتر پیش می رفتم بیشتر رنج می بردم از

همه چیز دل بریده بودم در انتظار مردن لحظه ها را سپری می کردم

دیگر حتی افتادن برگ درختان هم مرا ناراحت نمی کرد دلم از سنگ

شده بود وجودم سرد سرد تنها برای خاک زنده بودم من در نظر درختان،

گل ها و زلالی چشمه ها مرده بودم من با زندگی لج کرده بودم و زندگی

هم به عکس العمل های من می خندید حاضر نبودم که ببینم در زندگی

شکست خورده ام تمام حرف ها و اشک هایم را پشت غرورم پنهان کرده

بودم نمی خواستم که کسی برایم گریه کند من تصور می کردم راهی برای

بازگشت وجود ندارد از سراسر وجودم غرور می جوشید که از بازگشتنم

خودداری می کرد تا اینکه سحر بوی گل های کنار جاده نظرم را جلب

کرد از زمانی که پا در این راه گذاشته ام این اولین چیزی بود که نظرم

را جلب می کرد باد، موسیقی زندگی می نواخت و من با گل ها می

رقصیدم دیگر واژه ی زندگی برایم زیبا بود زنده بودم تا زندگی کنم

افسوس که یک برگ پاییزی همه چیز را دوباره از من گرفت و باز در

این دنیا تنهای تنها شدم دلم می خواست فریاد بکشم انتقام بگیرم اما بر لب

های من ترانه ی سکوت جاری بود از پشت پرچین سکوت به زندگی

نگاه می کردم
دلم می خواست برگردم ولی داغ گل های کنار جاده در دلم تازه می شد

مجبور شدم در این راه بی پایان جلوتر بروم......


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 23:25 | |







گاهی که؟؟؟

گاهی که دلم به اندازه تمام غروبها میگیرد
چشمهایم را فراموش میکنم اما دریغ که
گریه دستانم را به تو نمیرساند.من از تراکم
سیاه ابرها میترسم و هیچکس مهربانتر از
گنجشکهای کودکی ام نیست و کسی
دلهره های بزرگ قلب کوچکم را
نمیشناسد و یا کابوس شبانه ام را
نمیشناسد.
بااینهمه،نازنین،این تمام واقعه نیست از دل
هرکوه،کوره راهی میگذرد.وهراقیانوس به
ساحلی میرسد.وشبی نیست که طلوع
سپیده ای در پایانش نباشد کزچهل فصل دست کم یکی بهار است.


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 23:19 | |







آدمکای شهر ما.....


روي دلاي آدما هرگز حسابي وا نكن

از در نشد از پنجره زوري خودت رو جا نكن

آدمكاي شهر ما بازيگرايي قابلن

وقتش بشه يواشكي رو قلب هم پا ميذارن

تو قتلگاه آرزو آدم كشي زرنگيه

شيطونك مغزاي ما دلداده دو رنگيه

دلخوشي هاي الكي،وعده هاي دروغكي

آدمكاي شب زده قلبا رو ويرون ميكنن

دل ستاره منو از زندگي خون ميكنن

ستاره ها لحظه هارو با تنهايي رنگ ميزنن

به بخت هر ستاره اي آدمكا چنگ ميزنن


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 23:12 | |







سرد است؟؟؟؟


چقدر سرد است!

وقتی...

می خواهمت و نیستی

...

.

.

.

!





وقتي دير مي آيي  ؛

دلم هزار جا نمي رود

يک جا مي  رود

آن هم ...

خانه ي رقيبـــ ــ ـ !!


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 1:27 | |








دلت طفل بود...


قدت به قد عاشقی هم نمیرسید که کوچک شمردی


عظمت عاشقانه هایم را...


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 1:22 | |







Wante


All I wanted was sum1 2 care 4 me

All I wanted was sum1 who’d b there 4 me

All I ever wanted was sum1 who’d b true

All I ever wanted was sum1 like U


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 1:5 | |







Star


I love all the stars in the sky, but they are

nothing compared to the ones in your eyes


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 23:55 | |







آرزوهای محال؟!؟!؟

هرکسی عاشق نشد دیوانه نیست

هرکه دیوانه نشد پروانه نیست

در پی عــــشق تو دل دیوانه شد

شمع گشتی ودلـــم پروانه شد

ازلهیب عشـــــــق تو افروختم

عــــشق را به سادگی نفروختم

ناگهان در بی کسی ها گم شدم

رفتی وافســـانه ی مردم شدم

تا به کی چشم انتظاری سوختم

بس که چشمم را به راهت دوختم

تا به کی دیدار چشمت در خیــــال

زندگــــی با آروزهای محــــــال


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 23:12 | |







روزگار؟؟؟

زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد . با وفا ترين دوست به مرور زمان بي وفا شد . اين پرپر شد ن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است...


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 1:34 | |







عشق یعنی؟؟؟

 آسمون به ماه میگه: عشق یعنی چی؟

ماه میگه: یعنی اومدن دوباره‌ی تو


ماه میگه؟ تو بگو عشق یعنی چی؟


آسمون میگه : انتظار دیدن تو 


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 1:17 | |







محبت چیست؟؟؟؟؟

                                                                                ازگل پرسيدم محبت چيست گفت : ازمن زيباتراست .

ازآفتاب پرسيدم محبت چيست گفت : ازمن سوزانتراست.


ازشمع پرسيدم محبت چيست گفت : ازمن عاشقتراست.


از خود محبت پرسيدم محبت چیست گفت : تنهايک نگاه است...


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 1:2 | |







به نام؟!؟!؟

 


اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به ياد مرگ . . . بر لوح شيشه اي

قلبت بنويس: يا تو و عشق، يا من و مرگ زمان! به من آموخت كه دست دادن

معني رفاقت نيست.... بوسيدن قول ماندن نيست..... و عشق ورزيدن ضمانت

تنها نشدن نيست

 

 


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 22:14 | |







زیباست اگر؟؟؟

 چشم وقتی زیباست پرازاشک باشد اشک وقتی زیباست برای عشق باشد عشق وقتی زیباست برای توباشد تووقتی زیبا هستی که برای من باشی و ما هنگامی زیبا هستیم که برای هم باشیم!


[+] نوشته شده توسط Mohsen در 19:25 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

منبع کدهای زیباسازی

ابزار و قالب وبلاگکد قطرات شبنم-Http//wWw.20ToolS.cOm/